نامه ای از علیرضا فرشی؛ فرزند شهید بهمن فرشی به سید علی خامنهای؛ رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران
نامه ای از علیرضا فرشی؛ فرزند شهید بهمن فرشی به سید علی خامنهای؛ رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران
آذربایجان اویرنجی حرکاتی : جناب آیت الله خامنهای با سلام و آرزوی طول عمر برای خادمین واقعی مردم ساکن ایران، امیدوارم که حالتان برای خواندن این نامه مناسب باشد و خواندن این نامه مانع رسیدگی به امورات کشور نشود. از شما طالب خواندن نامهای هستم که با امید فرآوان نوشته شده است. نامهای که بدون هیچ حب و بغضی و تنها برای روشنگری نوشته شده و حرف دل کسانی است که چون من به خیل حق طلبی فرزندان آذربایجان پیوستهاند و خواهان برچیده شدن تمامی نمادها و مظاهر ظلم در حق ملت مظلوم آذربایجان هستند.
جانشین معزز حضرت آیت الله خمینیخوب میدانید که حضرت امام حق پدری به گردن فرزندان شهید داشت. من بعنوان یکی از فرزندان ایشان، چیزهایی را از ایشان به یادگار گرفتم. امام فردی ساده زیست و در عین حال جسور بودند. امام جماران هیچگاه حاضر نبودند که حق کسی را ناحق کنند و یا قدمی بر خلاف نص صریح قرآن و سیره نبوی بردارند. ایشان رهرو واقعی چهارده معصوم و در پیروی از آنها امام من، همه فرزندان شاهد و شیعیان جهان بودند. جناب حضرت آیت الله خامنهای اجازه دهید همان صمیمیتی را که با امام داشتیم با شما هم داشته باشیم. ایشان بدون هیچ پسوند و پیشوندی برای ما «آقا روح الله» بودند و شما «سیّد علی» باشید! سیّد علی جان!من و قریب به اتفاق آذربایجانیها - چه آنها که در کشور آذربایجان ساکن هستند و چه آنها که در آذربایجان حدود مرزی ایران هستند – شیعه جعفری هستیم و بر حضرت امام جعفر صادق (ع) در علم و ایمان و عمل تابع. درست است که من هم مثل هر انسانی جائرالخطا هستم و شاید در انجام بعضی فرائض دینی و فروع آن سستی داشته باشم ولی به اصول دین اسلام، به توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت پایبندم. شاید بهتر است کمی از پدر شهیدم برایتان بگویم. او مظهر یک شیعه واقعی بود، متعصب و باایمان. او مرد بخشندهای بود که هیچگاه حق کسی را پایمال نکرد و هیچگاه حتی به اندازه سر سوزنی از حق خود نگذشت. او نه ظلمی کرد و نه خواست که مظلوم باشد. او میگفت اگر مظلومی نباشد، ظالمی نیز نخواهد بود. اسم او بهمن و اهل محلله دیزج یئکن مرند بود. پدرم بهمن با پیروزی انقلاب اسلامی در اواسط سال 1358 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و پاسدار این وطن شد. او به خاطر ارادتی که به حضرت امام رضا (ع) داشت و بخشی از عمرش را در شهر مشهد مقدس سپری کرده بود در پسوند نام من و برادرم از رضا استفاه کرد: اسم من را علیرضا و اسم برادرم را غلامرضا انتخاب کرد.پدر شهیدم از ابتدا با حرامخواری مخالف بود و در برابر تمامی کسانی بود که از اوان پیروزی حق بر باطل سال 1357 بدنبال سوء استفاده از بینظمیهای اول انقلاب بودند. میگفت شرابخواری از مال خود، خیلی بهتر از حرامخواری از مال دیگران است. ایشان با شروع جنگ ایران و عراق تا اسفند سال 1363 که در عملیات بدر در شرق جزیره مجنون شهید شدند ذره-ذره وجودشان را نثار راه این نظام نوپا کرد. در حقیقت از روزی که مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورای آذربایجان در عملیات بدر شهید شد تا اسفند سال 1373 به مدت ده سال پدر من مفقودالاثر گردید. نه از اسارت ایشان و نه از شهادتشان مطلع نبودیم. انتظار بس طاقتفرسا. پدرم نوحه خوان امام حسین (ع) هم بود. محبوبترین کتابهای ایشان هم همین کتابهای نوحه بود که با صدای حزین به زبان تورکی آذربایجانی آنها را میخواند و آنها را برای ما به یادگار نهاده است. در آخر این نامه، وصیتنامه ایشان را که به همراه پیکر مطهرش در اسفند سال 1373 تحویل خانوادهام دادهاند به پیوست قرار دادهام. امام گفته بودند که این وصیتنامههای شهدا را بردارید و بخوانید! خواهش میکنم در خواندن آن دقت فرمایید. این وصیتنامه به مدت ده سال در میان بادگیری که به تن ایشان بوده حفظ شده و خون شهیدش که بر روی آن روان گشته آن را امضاء نموده است. آقا سیّد!من یک تورک آذربایجانی هستم. نمیدانم اصالت شما واقعن به کجا برمیگردد و آیا واقعن شما هم یک تورک آذربایجانی هستید یا نه! به هر حال شما رهبر نظام جمهوری اسلامی هستید و یک انسان! انسانی که بسیاری شما را به عنوان مرجع تقلید خود انتخاب کردهاند. حتی اگر به مذاق بعضیها خوش نیاید، باید اذعان داشت که شما به حق انسان والایی هستید. اما، حتی بزرگان هم جائزالخطا هستند و بهتر است همواره رفتار و منش خود را با معیار چهارده معصوم (ع) بسنجند و قدم در جای پای آنها بگذارند.در نه سالی که در تهران مشغول تحصیل در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته نرمافزار کامپیوتر بودم یکی از مشغولیتهای فکرام علتیابی طرز برخورد زشت بعضیها با فرزندان ملت تورک بودم. انسان موجودی چارهاندیش است و من هم به دنبال چارهای بودم که در عین حفظ هویت خودم از گزند این توهینها و تحقیرها دور بمانم. دیگرانی بودند که دوست داشتند من همچون آنها باشم، و به زبان آنها سخن بگویم و با آداب و رسوم و فرهنگ آنها زندگی کنم. اما من هیچ عیب و ایرادی نه در زبان تورکی آذربایجانیام، نه در فرهنگ والای اسلامی و تورکیام و نه در آداب و رسوم آذربایجانیام نمیدیدم. ما تورکها همواره بخشی مهمی از مدافعان دین پیغمبرمان حضرت محمد (ص) بودیم و شیعیانی ولایتمداری برای امام علی(ع) و صلحدوستانی پیرو برای امام حسن (ع) و مبارزان، شهادت طلبان و نوحهخوانان عاشقی برای حضرت امام حسین (ع)، و ... هیچگاه نخواستم در افراط یا تفریط گرفتار شویم و در عین حالی که پایههای محکمی در شعر تورکی توسط نعیمیها، نسیمیها، فضولیها، و ... آفریدیم توسط همینان و دیگران به ساختار بندی نظم و نثر فارسی نیز بدون هیچ تعصب و چشمداشتی پرداختیم. همانطور که مستحضرید، آشیقهای آذربایجان نیز که مفصلهای ارتباطی بین ملت تورک با خدای محمد (ص) هستند همواره در اوج سخنوری و موسیقی بوده و هستند. پس عیب نه از فرهنگ مدارای و صلح دوستی ما، بلکه از زیادهطلبی تنی چند شووینیست افراطی بود که ما را در معرض توهین و تحقیر قرار میداند. من و صدها مثل من باید به شووینیستهای افراطی میفهماند که ما را نمیشناسند! ما نه نژاد پرستیم و نه برتری طلب، ما تنها میخواهیم بگوییم که انسانیم و زبانمان تورکی آذربایجانی است و بخاطر انسان بودنمان حق زیستن به مانند یک انسان را داریم. ما هم حق تحصیل به زبان مادریمان را میخواهیم. ما هم حق رسمی شدن زبان تورکی آذربایجانی را میخواهیم. ما هم میخواهیم شاهد شکوفایی اقتصادی در موطن خود آذربایجان باشیم. ما در یک کلام بدنبال تعیین سرنوشت خودمان به دست خودمان هستیم و میخواهیم هویت تورکی و آذربایجانیمان به رسمیت شناخته شود. رهبر معظم انقلاب!من تجزیه طلب، جدایی خواه، منافق، ضد انقلاب، و ... نیستیم. من برای ملتم خواهان استقلال فرهنگی و اقتصادی هستم. من یک استقلال طلب فرهنگی و اقتصادی هستم! سیستم متمرکز حکومتی چون استخوانی گلوی ما را میشکافد! ما هم میخواهیم که بر اساس فرهنگ خودمان برای کودکانمان کتاب تحصیلی به زبان مادریمان چاپ کرده و در مدارسمان تدریس کنیم. از کتابهای شووینیستی که تورکها را وحشی و عقبمانده خطاب میکنند و آنها را به خورد فرزندانمان میدهند حالمان بهم میخورد. آیا ملتی که برای اولین بار آموزش مدرن را به دست رشدیه به تبریز آورده است نمیتواند کودکان خود را تربیت کند و برای آنها کتاب درسی تهیه و چاپ نماید! آیا مادران این ملت که از آنها پروین اعتصامیها شهرت یافتهاند حق ندارند به زبان خود فرزندانشان را تربیت کنند. آیا ملتی که دارای اولین شهرک دانشگاهی جهان بنام ربع رشیدیه است لیاقت تربیت فرزندان خود و آموزش آنها به زبان مادریشان که تورکی آذربایجانی است ندارد. آیا ملتی که در مقبرة الشعراءش بیش از 450 شاعر صاحب دیوان آرمیده است حق تحصیل به زبان مادری و رسمی شدن زبان تورکی آذربایجانیاش در سراسر ایران را ندارد. آیا رواست که زبان ملتی که بصورت منحصر بفردی مقبرة الاولیاء و حکما دارد چنین مظلوم بماند که حتی در تبریزش خواندن و نوشتن و تحصیل به آن زبان ممنوع باشد.خوب میدانید که انسان یک موجود اکتسابی است و بدون آموزش صحیح قادر به انجام هیچکاری نیست. انسان تورک آذربایجانی بر خلاف دیگر انسانهای ساکن ایران و خصوصن فارسزبانها به هنگام تحصیل همراه با یادگیری خواندن و نوشتن به زبان فارسی در دوران کودکی، باید به زبانآموزی نیز بپردازد. این مسئله حتی تا دوران دانشگاهی قدرت رقابت برابر با فارسزبانها را از ما میگیرد. فارس زبانان عموماً در کسب مناصب مدیریتی کشور موفقتر عمل میکنند و بیزبانی ضربههای شدیدی بر حقوق ملت من میزند. شاید بهتر باشد به آمار کنکورهای دانشگاهی و خصوصن آمار دانشجویان دانشگاههای معتبر که مسئولین آینده مملکت از بین آنها انتخاب میشوند دقت فرموده و درصد تعداد دانشجویان تورک را با جمعیت واقعی آنها مقایسه کنید. یا میتوانید درصد تعداد وزرای تورک دولتهای نظام جمهوری اسلامی را با درصد جمعیتی آنها مقایسه کنید. آیا این آمار با شعارهای برادری و برابری اول انقلاب همخوانی دارند؟ بهتر است از نمایندگان خود در مجلس آمار دیگری از تعداد سخنرانیهای نمایندگان مجلس آذربایجان را بخواهید و ببینید که بجز جناب دکتر اکبر اعلمی که ایشان را هم در این دوره رد صلاحیت کردند، نمایندگان ما چند دقیقه در طول دوران نمایندگیشان از اول انقلاب تا حال سخنرانی کردهاند و حقوق ما را طلب نمودهاند. یا بهتر است میزان بودجههای جاری عمرانی و بودجههای تخصیص داده شده به شرکتهای دولتی، و بودجههای در نظر گرفته شده برای پرداخت حقوق کارمندان دولتی و ... را که به شهرهای آذربایجان تعلق میگیرد را با بودجههای سایر شهرها مقایسه کنید. یا بهتر است تعداد کل کارمندان دولتی آذربایجان را با تعداد کارمندان سایر شهرها مقایسه کنید و درصد تعداد آنها نسبت به تعداد کل کارمندان کشور را با درصد جمعیتی آذربایجانی ها نسبت به جمعیت کل کشور مقایسه کنید. میزان سرمایهگذاریهای دولتی در استانهای مختلف هم منبع خوبی برای مقایسه میتواند باشد. مطمئن باشید که این آمار اصلاً رضایت وجدان منصف شما را جلب نخواهد کرد! سید علی!نسیمی شاعر مشهور آذربایجانی در قرن هشتم راجع به آذربایجانیها میگوید:مجنون صفتانیم که در عشق خدائیم // حلاج وشانیم که از دار نترسیمملت ما مرگ را بر ذلت ترجیح میدهد و عشق و دوستی را بر عداوت و دشمنی. اگر در دنیا محلی برای عارفان باشد، بیشک آن محل جایی در اذربایجان خواهد بود. قسم به خونی که در رگهایمان جاری است رنگ آذربایجانی هیچگاه به زردی نخواهد گرایید. ما راضی به ذلت دیگران هم نیستیم و جهانی را طالبیم که همه سربلند در آن زندگی کنند. ما طالبان صلح و دوستی در جهان هستیم. بیگمان شما طالبان و عاشقان زیادی در آذربایجان دارید و بدانید که آنها همواره پشتیبان شما خواهند بود. هیچکس نمیتواند ما را از پیمان و عهدی که با حضرت امام بستهایم منصرف کند. همچون آزادمرد شرق ستارخان در زیر هیچ پرچمی جز پرچم امام علی (ع) نخواهیم رفت و هیچ بیگانهای با وجود غیور مردان آذربایجانی نمیتواند چشم طمع بر خاک عزیزمان داشته باشد. شما را به پهلوی شکسته مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه زهرا قسم میدهم که به داد آذربایجانیها بشتابید. دیگر تاب و تحملمان از این همه ظلم و جور به پایان رسیده است. اجازه دهید تا مدینه فاضلهی آقا امام زمان (ع) را از همین تبریز و آذربایجان شروع کنیم و تبریز پایتخت حکومت امام زمان (ع) باشد. روا مدارید که سربازان حضرت امام زمان را اینگونه از صدا و سیما و سایر ارگانهای فرهنگی-حکومتی مورد تحقیر و توهین قرار دهند. امیدمان بعد از خدا شمایید. اگر شما هم از ما روی گردانید سرمان را به آستان عشقتان نه، بلکه بر آستان دارهایتان خواهیم سایید. شرف شهادت در راه این وطن و این ملت خدایی را از ما دریغ نفرمایید.
با درود و سلام بر روان پاک امام شهیدان
علیرضا فرشی دیزج یئکنفرزند
شهید بهمن فرشی دیزج یئکن
آذربایجان اویرنجی حرکاتی : جناب آیت الله خامنهای با سلام و آرزوی طول عمر برای خادمین واقعی مردم ساکن ایران، امیدوارم که حالتان برای خواندن این نامه مناسب باشد و خواندن این نامه مانع رسیدگی به امورات کشور نشود. از شما طالب خواندن نامهای هستم که با امید فرآوان نوشته شده است. نامهای که بدون هیچ حب و بغضی و تنها برای روشنگری نوشته شده و حرف دل کسانی است که چون من به خیل حق طلبی فرزندان آذربایجان پیوستهاند و خواهان برچیده شدن تمامی نمادها و مظاهر ظلم در حق ملت مظلوم آذربایجان هستند.
جانشین معزز حضرت آیت الله خمینیخوب میدانید که حضرت امام حق پدری به گردن فرزندان شهید داشت. من بعنوان یکی از فرزندان ایشان، چیزهایی را از ایشان به یادگار گرفتم. امام فردی ساده زیست و در عین حال جسور بودند. امام جماران هیچگاه حاضر نبودند که حق کسی را ناحق کنند و یا قدمی بر خلاف نص صریح قرآن و سیره نبوی بردارند. ایشان رهرو واقعی چهارده معصوم و در پیروی از آنها امام من، همه فرزندان شاهد و شیعیان جهان بودند. جناب حضرت آیت الله خامنهای اجازه دهید همان صمیمیتی را که با امام داشتیم با شما هم داشته باشیم. ایشان بدون هیچ پسوند و پیشوندی برای ما «آقا روح الله» بودند و شما «سیّد علی» باشید! سیّد علی جان!من و قریب به اتفاق آذربایجانیها - چه آنها که در کشور آذربایجان ساکن هستند و چه آنها که در آذربایجان حدود مرزی ایران هستند – شیعه جعفری هستیم و بر حضرت امام جعفر صادق (ع) در علم و ایمان و عمل تابع. درست است که من هم مثل هر انسانی جائرالخطا هستم و شاید در انجام بعضی فرائض دینی و فروع آن سستی داشته باشم ولی به اصول دین اسلام، به توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت پایبندم. شاید بهتر است کمی از پدر شهیدم برایتان بگویم. او مظهر یک شیعه واقعی بود، متعصب و باایمان. او مرد بخشندهای بود که هیچگاه حق کسی را پایمال نکرد و هیچگاه حتی به اندازه سر سوزنی از حق خود نگذشت. او نه ظلمی کرد و نه خواست که مظلوم باشد. او میگفت اگر مظلومی نباشد، ظالمی نیز نخواهد بود. اسم او بهمن و اهل محلله دیزج یئکن مرند بود. پدرم بهمن با پیروزی انقلاب اسلامی در اواسط سال 1358 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و پاسدار این وطن شد. او به خاطر ارادتی که به حضرت امام رضا (ع) داشت و بخشی از عمرش را در شهر مشهد مقدس سپری کرده بود در پسوند نام من و برادرم از رضا استفاه کرد: اسم من را علیرضا و اسم برادرم را غلامرضا انتخاب کرد.پدر شهیدم از ابتدا با حرامخواری مخالف بود و در برابر تمامی کسانی بود که از اوان پیروزی حق بر باطل سال 1357 بدنبال سوء استفاده از بینظمیهای اول انقلاب بودند. میگفت شرابخواری از مال خود، خیلی بهتر از حرامخواری از مال دیگران است. ایشان با شروع جنگ ایران و عراق تا اسفند سال 1363 که در عملیات بدر در شرق جزیره مجنون شهید شدند ذره-ذره وجودشان را نثار راه این نظام نوپا کرد. در حقیقت از روزی که مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورای آذربایجان در عملیات بدر شهید شد تا اسفند سال 1373 به مدت ده سال پدر من مفقودالاثر گردید. نه از اسارت ایشان و نه از شهادتشان مطلع نبودیم. انتظار بس طاقتفرسا. پدرم نوحه خوان امام حسین (ع) هم بود. محبوبترین کتابهای ایشان هم همین کتابهای نوحه بود که با صدای حزین به زبان تورکی آذربایجانی آنها را میخواند و آنها را برای ما به یادگار نهاده است. در آخر این نامه، وصیتنامه ایشان را که به همراه پیکر مطهرش در اسفند سال 1373 تحویل خانوادهام دادهاند به پیوست قرار دادهام. امام گفته بودند که این وصیتنامههای شهدا را بردارید و بخوانید! خواهش میکنم در خواندن آن دقت فرمایید. این وصیتنامه به مدت ده سال در میان بادگیری که به تن ایشان بوده حفظ شده و خون شهیدش که بر روی آن روان گشته آن را امضاء نموده است. آقا سیّد!من یک تورک آذربایجانی هستم. نمیدانم اصالت شما واقعن به کجا برمیگردد و آیا واقعن شما هم یک تورک آذربایجانی هستید یا نه! به هر حال شما رهبر نظام جمهوری اسلامی هستید و یک انسان! انسانی که بسیاری شما را به عنوان مرجع تقلید خود انتخاب کردهاند. حتی اگر به مذاق بعضیها خوش نیاید، باید اذعان داشت که شما به حق انسان والایی هستید. اما، حتی بزرگان هم جائزالخطا هستند و بهتر است همواره رفتار و منش خود را با معیار چهارده معصوم (ع) بسنجند و قدم در جای پای آنها بگذارند.در نه سالی که در تهران مشغول تحصیل در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته نرمافزار کامپیوتر بودم یکی از مشغولیتهای فکرام علتیابی طرز برخورد زشت بعضیها با فرزندان ملت تورک بودم. انسان موجودی چارهاندیش است و من هم به دنبال چارهای بودم که در عین حفظ هویت خودم از گزند این توهینها و تحقیرها دور بمانم. دیگرانی بودند که دوست داشتند من همچون آنها باشم، و به زبان آنها سخن بگویم و با آداب و رسوم و فرهنگ آنها زندگی کنم. اما من هیچ عیب و ایرادی نه در زبان تورکی آذربایجانیام، نه در فرهنگ والای اسلامی و تورکیام و نه در آداب و رسوم آذربایجانیام نمیدیدم. ما تورکها همواره بخشی مهمی از مدافعان دین پیغمبرمان حضرت محمد (ص) بودیم و شیعیانی ولایتمداری برای امام علی(ع) و صلحدوستانی پیرو برای امام حسن (ع) و مبارزان، شهادت طلبان و نوحهخوانان عاشقی برای حضرت امام حسین (ع)، و ... هیچگاه نخواستم در افراط یا تفریط گرفتار شویم و در عین حالی که پایههای محکمی در شعر تورکی توسط نعیمیها، نسیمیها، فضولیها، و ... آفریدیم توسط همینان و دیگران به ساختار بندی نظم و نثر فارسی نیز بدون هیچ تعصب و چشمداشتی پرداختیم. همانطور که مستحضرید، آشیقهای آذربایجان نیز که مفصلهای ارتباطی بین ملت تورک با خدای محمد (ص) هستند همواره در اوج سخنوری و موسیقی بوده و هستند. پس عیب نه از فرهنگ مدارای و صلح دوستی ما، بلکه از زیادهطلبی تنی چند شووینیست افراطی بود که ما را در معرض توهین و تحقیر قرار میداند. من و صدها مثل من باید به شووینیستهای افراطی میفهماند که ما را نمیشناسند! ما نه نژاد پرستیم و نه برتری طلب، ما تنها میخواهیم بگوییم که انسانیم و زبانمان تورکی آذربایجانی است و بخاطر انسان بودنمان حق زیستن به مانند یک انسان را داریم. ما هم حق تحصیل به زبان مادریمان را میخواهیم. ما هم حق رسمی شدن زبان تورکی آذربایجانی را میخواهیم. ما هم میخواهیم شاهد شکوفایی اقتصادی در موطن خود آذربایجان باشیم. ما در یک کلام بدنبال تعیین سرنوشت خودمان به دست خودمان هستیم و میخواهیم هویت تورکی و آذربایجانیمان به رسمیت شناخته شود. رهبر معظم انقلاب!من تجزیه طلب، جدایی خواه، منافق، ضد انقلاب، و ... نیستیم. من برای ملتم خواهان استقلال فرهنگی و اقتصادی هستم. من یک استقلال طلب فرهنگی و اقتصادی هستم! سیستم متمرکز حکومتی چون استخوانی گلوی ما را میشکافد! ما هم میخواهیم که بر اساس فرهنگ خودمان برای کودکانمان کتاب تحصیلی به زبان مادریمان چاپ کرده و در مدارسمان تدریس کنیم. از کتابهای شووینیستی که تورکها را وحشی و عقبمانده خطاب میکنند و آنها را به خورد فرزندانمان میدهند حالمان بهم میخورد. آیا ملتی که برای اولین بار آموزش مدرن را به دست رشدیه به تبریز آورده است نمیتواند کودکان خود را تربیت کند و برای آنها کتاب درسی تهیه و چاپ نماید! آیا مادران این ملت که از آنها پروین اعتصامیها شهرت یافتهاند حق ندارند به زبان خود فرزندانشان را تربیت کنند. آیا ملتی که دارای اولین شهرک دانشگاهی جهان بنام ربع رشیدیه است لیاقت تربیت فرزندان خود و آموزش آنها به زبان مادریشان که تورکی آذربایجانی است ندارد. آیا ملتی که در مقبرة الشعراءش بیش از 450 شاعر صاحب دیوان آرمیده است حق تحصیل به زبان مادری و رسمی شدن زبان تورکی آذربایجانیاش در سراسر ایران را ندارد. آیا رواست که زبان ملتی که بصورت منحصر بفردی مقبرة الاولیاء و حکما دارد چنین مظلوم بماند که حتی در تبریزش خواندن و نوشتن و تحصیل به آن زبان ممنوع باشد.خوب میدانید که انسان یک موجود اکتسابی است و بدون آموزش صحیح قادر به انجام هیچکاری نیست. انسان تورک آذربایجانی بر خلاف دیگر انسانهای ساکن ایران و خصوصن فارسزبانها به هنگام تحصیل همراه با یادگیری خواندن و نوشتن به زبان فارسی در دوران کودکی، باید به زبانآموزی نیز بپردازد. این مسئله حتی تا دوران دانشگاهی قدرت رقابت برابر با فارسزبانها را از ما میگیرد. فارس زبانان عموماً در کسب مناصب مدیریتی کشور موفقتر عمل میکنند و بیزبانی ضربههای شدیدی بر حقوق ملت من میزند. شاید بهتر باشد به آمار کنکورهای دانشگاهی و خصوصن آمار دانشجویان دانشگاههای معتبر که مسئولین آینده مملکت از بین آنها انتخاب میشوند دقت فرموده و درصد تعداد دانشجویان تورک را با جمعیت واقعی آنها مقایسه کنید. یا میتوانید درصد تعداد وزرای تورک دولتهای نظام جمهوری اسلامی را با درصد جمعیتی آنها مقایسه کنید. آیا این آمار با شعارهای برادری و برابری اول انقلاب همخوانی دارند؟ بهتر است از نمایندگان خود در مجلس آمار دیگری از تعداد سخنرانیهای نمایندگان مجلس آذربایجان را بخواهید و ببینید که بجز جناب دکتر اکبر اعلمی که ایشان را هم در این دوره رد صلاحیت کردند، نمایندگان ما چند دقیقه در طول دوران نمایندگیشان از اول انقلاب تا حال سخنرانی کردهاند و حقوق ما را طلب نمودهاند. یا بهتر است میزان بودجههای جاری عمرانی و بودجههای تخصیص داده شده به شرکتهای دولتی، و بودجههای در نظر گرفته شده برای پرداخت حقوق کارمندان دولتی و ... را که به شهرهای آذربایجان تعلق میگیرد را با بودجههای سایر شهرها مقایسه کنید. یا بهتر است تعداد کل کارمندان دولتی آذربایجان را با تعداد کارمندان سایر شهرها مقایسه کنید و درصد تعداد آنها نسبت به تعداد کل کارمندان کشور را با درصد جمعیتی آذربایجانی ها نسبت به جمعیت کل کشور مقایسه کنید. میزان سرمایهگذاریهای دولتی در استانهای مختلف هم منبع خوبی برای مقایسه میتواند باشد. مطمئن باشید که این آمار اصلاً رضایت وجدان منصف شما را جلب نخواهد کرد! سید علی!نسیمی شاعر مشهور آذربایجانی در قرن هشتم راجع به آذربایجانیها میگوید:مجنون صفتانیم که در عشق خدائیم // حلاج وشانیم که از دار نترسیمملت ما مرگ را بر ذلت ترجیح میدهد و عشق و دوستی را بر عداوت و دشمنی. اگر در دنیا محلی برای عارفان باشد، بیشک آن محل جایی در اذربایجان خواهد بود. قسم به خونی که در رگهایمان جاری است رنگ آذربایجانی هیچگاه به زردی نخواهد گرایید. ما راضی به ذلت دیگران هم نیستیم و جهانی را طالبیم که همه سربلند در آن زندگی کنند. ما طالبان صلح و دوستی در جهان هستیم. بیگمان شما طالبان و عاشقان زیادی در آذربایجان دارید و بدانید که آنها همواره پشتیبان شما خواهند بود. هیچکس نمیتواند ما را از پیمان و عهدی که با حضرت امام بستهایم منصرف کند. همچون آزادمرد شرق ستارخان در زیر هیچ پرچمی جز پرچم امام علی (ع) نخواهیم رفت و هیچ بیگانهای با وجود غیور مردان آذربایجانی نمیتواند چشم طمع بر خاک عزیزمان داشته باشد. شما را به پهلوی شکسته مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه زهرا قسم میدهم که به داد آذربایجانیها بشتابید. دیگر تاب و تحملمان از این همه ظلم و جور به پایان رسیده است. اجازه دهید تا مدینه فاضلهی آقا امام زمان (ع) را از همین تبریز و آذربایجان شروع کنیم و تبریز پایتخت حکومت امام زمان (ع) باشد. روا مدارید که سربازان حضرت امام زمان را اینگونه از صدا و سیما و سایر ارگانهای فرهنگی-حکومتی مورد تحقیر و توهین قرار دهند. امیدمان بعد از خدا شمایید. اگر شما هم از ما روی گردانید سرمان را به آستان عشقتان نه، بلکه بر آستان دارهایتان خواهیم سایید. شرف شهادت در راه این وطن و این ملت خدایی را از ما دریغ نفرمایید.
با درود و سلام بر روان پاک امام شهیدان
علیرضا فرشی دیزج یئکنفرزند
شهید بهمن فرشی دیزج یئکن
0 Comments:
Post a Comment
<< Home